بودنت را دوست دارم...
وقتی دستهایت را دور کمرم حلقه می کنی
و مرا در آغوشت سخت میفشاری
و وادارم می کنی که به هیچ کس فکر نکنم جز تو...!!
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ تصمیم گرفت وفاداری همسرشو امتحان کنه بخاطر همین ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ، ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ : ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻪ رو ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ... بعد ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ !!! ﺷﻮﻫﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪ،،،ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ تمام ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻮﺷﺖ، و بعد با ﻣﻮﺑﺎﯾلش شروع کرد به شماره گرفتن و به اونی که پشت خط بود گفت: ﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﻣﻦ الان ﻟﺒﺎﺳﺎمو ﻋﻮﺽ میکنم ﻭ ﻣﯿﺎﻡ، ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ ﻓﺪﺍﺕ ﺷﻢ،،، ﺧﺪﺍﺭﻭ ﺷﮑﺮ ﺍﯾﻦ ﻋﻔﺮﯾﺘﻪ، ﺯﻧﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﻮﺭشو ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ، ﺍﻧﺸﺎﻟﻠﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﯾﺨﺘشو ﻧﺒﯿﻨﻢ . ﺍﺻﻸ ﺍﺯﺩﻭﺍﺟﻢ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺑﻮﺩ،،، ﮐﺎﺵ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﯾﺨﺖ نکبتشو ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯿﺸﺪﻡ ﺍﻟﻬﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻫﺖ ﺑﺮﻡ، ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ ﻣﻦ ﺗﺎ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﯿﺸﺘﻢ... ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺯﯾﺮﻟﺐ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ . ﺯﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺩق ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺮﻭﺝ ﺷﻮﻫﺮﺵ، ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺏ بیرون ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ که ﺑﺒﯿﻨﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﭼﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ...
یاد بگیریم آسان بگیریم و از زندگی لـــذّت ببریم
خود را رها کنیم و از هم بگذریم ...
زندگی ارزش به رخ کشیدن اشتباهات همدیگر را ندارد...
به یک لبخـــند ، یک بوســـه ، یک نگــــاه از روی عشـــق ایمان داشته باشیم ...
و
« جدی بگیریم چیزهای ساده را برای خوشبختی »
ازت متشکرم دیوونه ی من . . . . . از این که چشم به این دنیا گشودی
از این که پا تو زندگیم گذاشتی . . . . . از این که پا به پام همیشه بودی
ازت ممنونم ای تنهای عاشق . . . . . . . . که یادم دادی دستاتو بگیرم
اجازه دادی با تو هم نشین شم . . . تو جون دادی به این احساس پیرم
کسی جز تو ، تو قلبم جا نمیشه . . . . تو پای عشقو به قلبم کشیدی
تونستی با بد و خوبم بسازی . . . . . تو طعم سختی رو با من چشیدی
تو یادم دادی با چشمام بخندم . . . . . . . . . به اون روزای تلخم بر نگردم
از این ناراحتم کم با تو بودم . . . . . . . . باید زودتر تو رو پیدا می کردم
از این ناراحتم کم با تو بودم . . . . . شبای بی تو من بی خواب میشم
کسی هم اسم تو هر جا که باشه . . . . مثل پروانه ها بی تاب میشم
قهری که از روی مصلحت اتفاق افتاده و تداوم آن نه به دلیل احساسات تند فرد ،بلکه به دلیل همان مصلحت است، از موضوع بحث ماخارج است .قهر های فامیلی هم که ریشه در سوء تفاهمات و سوءرفتارهای تعمدی دارند نیز موضوع این بحث نیستند؛ بلکه صرفا دلایل قهر بین همسران، در این مقاله مورد توجه قرار گرفته است و مربوط به همسرانی است که زیاد با آن سرو کار دارند و از آن آسیب دیده اند .
ادامه مطلب ...مولفه های تقویت روابط بین همسران در پرتو سیره پیامبر(ص) شامل موارد ذیل میباشد :
ادامه مطلب ...یک ترانسفورماتور ایدهآل هیچ تلفاتی نخواهد داشت و در واقع بازدهی برابر 100٪ دارد.
تو ترانسفورماتور مدار قلب منی ،هر چه میتوانی انرژی بفرست
این میدان مغناطیسی که دور قلبم ساخته ای
بدون محبت تو هیچ ولتاژی نخواهد داشت ...
همسر من ( انجلینا جولی ) مریض شد. او همواره به دلیل مشکلات در محل کار ، زندگی شخصی، شکست در زندگی و فرزندان عصبی بود. او 30 پوند از وزنش را از دست داده بود و فقط حدود 90 پوند وزن داشت . او بسیار لاغر شده بود و به طور مداوم و بی اختیار گریه میکرد. او یک زن خوشحال نبود . او از سردرد، درد قلب و ناراحتی اعصاب ادامه دار زجر میکشید . او خواب درستی نداشت ،او تنها در روز کمی میخوابید و بسیار به سرعت در طول روز خسته میشد . رابطه ما در آستانه یک شکست و جدایی بود. او داشت زیباییش را از دست میداد ، او زیر چشم خود کیسه های چربی داشت، او دیگر از خود مراقبت نمیکرد . او حاضر به بازی کردن در هیچ فیلمی نبود و همۀ نقشها را رد میکرد. من امیدم را از دست داده بودم و فکر میکردم که ما به زودی طلاق خواهیم گرفت ... اما ناگهان تصمیم گرفتم به عمل کردن . میدانستم من زیباترین زن بر روی زمین را دارم و تنها کسی بودم که اجازۀ به خواب رفتن در کنار او و در آغوش گرفتنش را داشتم . من شروع به سرریز کردن او با گل و بوسه و عشق کردم و هر لحظه او را سورپرایز و خوشحال میکردم . من به او هدایای بسیاری میدادم و فقط برای او زندگی می کردم . من در ملاء عام فقط در مورد او صحبت میکردم . من او را در مقابل خود و دوستان مشترکمان ستایش میکردم . شما آن را باور نمی کنید، اما او روز به روز شکوفا میشد . او هر روز احوالش بهتر شد. او وزن خود را به دست آورد، دیگر عصبی نبود و حتی بیشتر از همیشه مرا دوست داشت . من نمیدانستم که او تا این حد توانایی عشق دارد .
و پس از آن متوجه یک مطلب شدم :
زن بازتـــابی از رفتـــارِ مَـــردش است .
اگر شما زنی را تا نقطۀ جنون دوست بدارید ،او هم به همان مجنون تبدیل خواهد شد.