چرا بعضی زنها از همسرانشان کتک می خورند؟!


طبق یک تحقیق به عمل آمده در ایران، میزان قابل توجهی کارهای خشونت آمیز علیه زنان، از طریق ضرب و جرح فیزیکی صورت می گیرد...

 

همسر آزاری مردان، بر همه زنان تأثیر گذار است و میزان خشونتی که نسبت به زنان اعمال می شود،به مراتب بیش از آن است که آمار جرایم و بررسی های رسمی از قربانیان و گزارش های شخصی نشان می دهد. مضروب سازی، ساز و کار و عبارتی برای «کنترل» است. هراسی که زنان از این ساز و کار دارند، فعالیت های ایشان را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. در اکثر موارد، این هراس، ناشی از حمله فیزیکی صرف نیست؛ بلکه انواع رفتارهایی را که مردان به قصد کنترل وترساندن همسر خود در پیش می گیرند، شامل می شود. وسعت دامنه کنترل و ترسی که مردان، بر زنان، اعمال می کنند. تنها زمانی آشکار می شود که آزار جنسی حرکات تهدید آمیز و رفتارهای دیگری را که طیفی از مردان برای مهار همسرانشان ابداع کرده اند در نظر بگیریم. 
یک کارشناس ارشد روان شناسی بالینی علل همسر آزاری را، عوامل و تجارب فردی، خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی می داند. ویژگی های روانی مردان همسر آزار، غالباً احساس نا امنی، نا امیدی و افسردگی است و درصد قابل توجهی از این مردان معتاد به مصرف مواد مخدر یا الکل نیز هستند. 

یک کارشناس امور خانواده میگوید: «سطح پایین تحصیلات اعضای خانواده، اختلافات مکرر خانوادگی، از هم پاشیدگی خانواده پدری فرد همسر آزار، وجود باورها، ارزش ها، آداب و رسوم و سنت های غلط که القا می کند «زمانی که زنان مورد تهدید و هجوم فیزیکی قرار می گیرند، تقصیر از خودشان است» و امثالهم، از جمله عوامل منجر به همسر آزاری هستند.» 
وی عواقب روانی همسر آزاری بر روی زنان را، افسردگی، ترس، اضطراب، خود کم بینی، نارسایی های جنسی و آسیب های استرس زای پس از حادثه عنوان می کند. 


زن ۲۵ ساله ای که ضرب و جرح شدید سبب پاره شدن کمر و شکستگی دو مهره از ستون فقراتش شده است می گوید: «دخالت های خانواده همسرم وضع روحی ام را روز به روز وخیم تر می کرد. دائم مزاحم تلفنی می شدند و اذیتم می کردند هیچ راهی برای اثبات آزارهای آن ها به شوهرم نداشتم. شوهرم گوشش به حرف آنان بود. یک ماه به حالت قهر به خانه پدرم رفتم. شوهرم با گریه و زاری و تعهد مرا به خانه بر گرداند. تا پایم را در خانه گذاشتم، با مشت و لگد به جانم افتاد، و گفت: چرا قهر کرده ای؟ دیگر نمی گذارم از خانه پایت را بیرون بگذاری. چادرم را برداشتم و به طرف در دویدم، اما کارد آشپزخانه را به طرفم انداخت. کارد در کمرم نشست و کمرم پاره شد و دو تا از مهره های کمرم ترک برداشتند. در بیمارستان، پدرم بالای سرم آمد و گفت: من آبرو دارم، نبینم از او شکایت کنی. دلم نمی خواهد که پایم به دادسرا و کلانتری باز شود، تقصیر خودت است، زبانت را کوتاه کن و برو سر خانه و زندگی ات.» 


دیدگاه سنتی همسر آزاری، مشمول تمام افرادی می شود که در هر معادله ای، زنان زا مقصر در کتک خوردن می دانند. این سنت گرایان معتقدند، بسیاری از زنان، خود مسبب رفتار خشونت آمیز همسرانشانند. بسیاری از آنان معتقدند، زنان به خاطر عدم توفیق در انجام وظایف خود، استحقاق آن را دارند که تنبیه بشوند و مسؤولیت کنترل همسر بر عهده مرد است. 

یک جامعه شناس، در این باره می گوید: «همسر آزاری» مشکلی عمیقاً اجتماعی است که از درون نظام خانوادگی مردسالار بر می خیزد. یعنی نظامی که در آن، اقتدار شوهر بر زن، به پدید آمدن نوع خاصی از مناسبات قدرت در زناشویی و جایگاهی، فرو دست برای همسر و مادر می انجامد.»

 یکی از عوامل مهمی که در جامعه ما خشم مرد را علیه همسرش، بر می انگیزد، این تصور است که زن، به نحو مطلوب به وظایف زناشویی خود عمل نمی کند؛ مثلاً خانه پاکیزه به نظر نمی رسد. غذا، به موقع حاضر نیست، یا وفاداری جنسی زن مورد شک و تردید است. حقانیت این «خشم»، طوری در جوامع سنتی ما جا افتاده است که به صورت بخشی از تربیت اجتماعی در آمده و به طور یقین هم از طرف زنان ما پذیرفته شده است و اگر مردی، همسرش را به دلایل مختلف مورد تنبیه قرار دهد، احساس می کند کار عادلانه ای انجام داده است و اگر غیر از این عمل کند، از نظر خانواده و جامعه، بی اقتدار تلقی می گردد. اصطلاح زن ذلیل که امروزه رایج شده است مربوط به چنین دیدگاهی است.»

طیفی از عوامل اقتصادی، اجتماعی، عرفی و قانونی دست به دست هم داده اند و ترک کردن مرد خشن را برای زن دشوار می کند. در درجه اول، از لحاظ اقتصادی، زن برای تأمین خود و فرزندانش، یا مشکل رو به رو می شود، اما اساسی تر از همه یافتن سر پناه است. مسکن مشکل عمده ای است. در موارد بسیاری، دیده می شود که زن خانه را با بدترین وضعیت ترک می کند اما به خاطر ناتوانی در پیدا کردن مسکن مناسب، مجبور به بازگشت می شود.» 

از وجه اجتماعی، زنانی که مورد ضرب و جرح قرار گرفته اند به دشواری می توانند شکست زندگی زناشویی خود را بپذیرند. آن ها خود را سر زنش می کنند و مسأله را مشکلی فردی می پندارند. به علاوه بسیار ممکن است که خویشاوندان و دوستان زن به او بگویند که گناه وضعیتی که پیش آمده به گردن خود اوست و باید با آن بسازد.

موضوع دیگری که اهمیت اساسی دارد، مبارزه با دیدگاهی است که کتک زدن همسر را از دیگر جرایم خشونت بار، تا اندازه ای متفاوت می داند. البته، این دو جرم، حتماً تفاوت هایی دارند، ولی نه به این مفهوم که یکی اهمیت کمتری داشته باشد. چیزی که در ارتباط با ضرب و شتم زنان که باید به مبارزه طلبید، دیدگاه عرفی رایجی است که جرایم ارتکابی چار دیواری منزل را مسأله ای خصوصی و خارج از حیطه وظایف پلیس و دستگاه قضایی می داند. بسیاری از کارشناسان معتقدند، دامنه این جرایم، هنوز وسیع تر از آن است که برآورد می شود و دستگاه قضایی، هنوز مایل نیست، گستردگی فراوان خشونت علیه زنان را بپذیرد و علیه مجرمان وارد عمل شود. هم چنین واکنش نهادهای حمایتی نسبت به زنانی که مورد ضرب و شتم واقع شده اند، متأثر از نوعی نظام مردسالارانه است. 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد