مگذار که عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود ...
مگذار که حتی آب دادنِ گلهای باغچه ، به عادتِ آب دادنِ گلهای باغچه بدل شود !
عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست
پیوسته نو کردنِ خواستنی ست که خود پیوسته ، خواهانِ نو شدن است و دیگرگون شدن ...
تازگی ، ذاتِ عشق است و طراوت ، بافتِ عشق ...
چگونه می شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت
و عشق همچنان عشق بماند ؟
عشق، تن به فراموشی نمی سپارد
مگر یک بار برای همیشه ...
جامِ بلور ، تنها یک بار می شکند .
میتوان شکسته اش را ، تکه هایش را ، نگه داشت .
اما شکسته های جام ،آن تکه های تیزِ برَنده ، دیگر جام نیست .
احتیاط باید کرد .
همه چیز کهنه میشود
و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز .
بهانه ها ، جای حسِ عاشقانه را خوب می گیرند ...
از کتاب یک "عاشقانه آرام" / نادر ابراهیمی