عشقولانه های کودک درون ...

  


حاضری جون فداش کنی ، وقتی کسی رو دوس داری

حاضری دنیارو بدی ، فقط یه بار نگاش کنی


به خاطرش داد بزنی ، به خاطرش دروغ بگی 

رو همه چی خط بکشی ، حتی رو برگ زندگی


وقتی کسی تو قلبته ، حاضری دنیا بد باشه 

فقط اونی که عشقته ، عاشقی رو بلد باشه


قید تموم دنیارو به خاطر اون می زنی

خیلی چیزارو می شکنی تا دل اونو نشکنی


حاضری قلب تو باشه ، پیش چشای اون گرو

فقط خدا نکرده اون یه وقت بهت نگه برو


حاضری هرچی دوست داره ، به خاطرش رها کنی 

حسابتو ، حسابی از مردم شهر جدا کنی


وقتی بشینه به دلت ، از همه دنیا میگذری

تولد دوبارته ، اسمشو وقتی می بری


حاضری جونتو بدی ، یه خار توی دستاش نره

حتی یه ذره گردوخاک تو معبد چشاش نره


حاضری مسخرت کنن تمام آدمای شهر

اما نبینی اون باهات کرده واسه یه لحظه قهر 


حاضری هر جا که بری به خاطرش گریه کنی

بگی که محتاجشی و به شونه هاش تکیه کنی


حاضری که به خاطر خواستن اون دیوونه شی

رو دست مجنون بزنی ، با غصه ها همخونه شی


حاضری مردم همشون ، تو رو با دست نشون بدن

دیوونه های دوره گرد ، واسه تو دست تکون بدن


وقتی کسی تو قلبته ، یه چیز قیمتی داری

دیگه به چشمت نمیاد اگر که ثروتی داری


حاضری هر چی گل داری ، دونه به دونه بشمری

بسوزی از تب نگاش اسمشو وقتی می یاری


حاضری هر کی جز اونو ساده فراموش بکنی

پشت سرت هر چی می گن چیزی نگی گوش بکنی


حاضری هر چی که داری ، بیان و از تو بگیرن

پرنده های شهرتون دونه به دونه بمیرن


حاضری که بگذری از مقررات و دین و درس

وقتی کسی رو دوس داری ، معنی نمیده دیگه ترس


وقتی کسی رو دوس داری صاحب کلی ثروتی

نذار که از دستت بره ، این گنجِ خیلی قیمتی...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد